محسن دکمه چی، شب هشتم فروردین ماه در بیمارستان فوت کرد در حالیکه از بیماری سرطان پانکراس در رنج بود وعلیرغم اینکه پزشکان از ماه ها پیش اعلام کرده بودند او به مراقبت ویژه و شیمی درمانی احتیاج دارد تنها در هفته های آخر مرگش به بیمارستان منتقل شده بود. بنا به اظهارات زندانیان هم بندش و همسرش، در ماه های آخر او دیگر قادر به نشستن بر روی تختخوابش نبود و در روزهای آخر او تنها از راه سرم تغذیه می کرد. این زندانی بازاری در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بازداشت و توسط قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق و حمایت مالی از خانواده های زندانیان سیاسی به ۱۰ سال حبس در زندان رجایی شهر کرج محکوم شد.
مریم النگی که چند ساعتی قبل از فوت همسرش او را برای آخرین بار در بیمارستان ملاقات کرده بود، گفت: « حالش خوب نبود، نیم ساعتی پیشش بودم و کارهای شخصیش را انجام دادم. دردش مثل همیشه شدید بود و چون نمی توانست غذا بخورد سرم به او وصل می شد. اما واقعا وضعیتش ویژه نبود که به سرعت تمام کند. به همین دلیل وقتی این خبر را شنیدم شوکه شدم. »
همسر مرحوم حسین دکمه چی گفت: « هیچ کس از سرباز و پزشک به من نگفت که چه اتفاقی برایم همسرم افتاد و او چطور تمام کرد. هنوز نمی دانم چه اتفاقی افتاده است شاید هم قرار نیست که من چیزی بدانم. وقتی برای گرفتن مراسم همسرم تحت فشار بودم و من را تهدید کردند تا مراسمی نگیرم و چند ساعتی بازداشت بودم و حتی گفتند برایم قرار بازداشت صادر می کنند دیگر ترجیح دادم برای حفظ زندگی پسر جوانم و خودم کاری نکنم و از آن گذشتم.»
مریم النگی با اشاره به اینکه هیچکدام از سازمان های فعال حقوق بشر به درخواست های او قبل از فوت همسرش توجه نکردند، گفت: « زمانیکه لازم بود کسی صدایم را بشنود هیچ کمکی به من و همسرم نشد. وقتی حال همسرم وخیم بود، ۶ ماه درد شدید داشت و من برای هر کس که فکرش را می کردم می تواند کاری بکند نامه نوشتم و تماس گرفتم، همه آنها فقط حرف هایم را شنیدند و کمکی به من نکردند حالا دیگر این حرف ها چه فایده دارد، همسرم که به من بازنمی گردد! این حرف ها نوش داروی پس از مرگ سهراب است. بیش از ده روز است که دارم به درد خودم می سوزم. الان دیگر پیگیری برایم معنا ندارد. در زمان زنده بودن همسرم هر چقدر دویدم کمتر نتیجه گرفتم. حالا همه چیز برایم زیر صفر است.
»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر