۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

کشته شدن یک نوجوان 15 ساله کرد توسط نیروهای رژیم

نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در مریوان، نوجوانی 15 ساله را مورد هدف تیراندازی قرار داده و به‌ قتل رساندند. صبح روز یکشنبه، 9 مردادماه، نیروهای جمهوری اسلامی واقع در مرز مریوان به سوی دسته ای از نوجوانان کاسبکار کرد تیراندازی نموده و نوجوانی 15 ساله به اسم آرمان ملایی را کشتند. بنا به‌ اخبار رسیده به کردستان و کردنیوز، این نوجوان که پس از تعطیلی مدارس، برای اولین بار درصدد کار کولبری در مناطق مرزی مریوان و کمک به خانواده ی خود بود، روز یکشنبه با دسته ای از همراهان همسن و سال خود از فرط خستگی به‌ خواب رفته‌ و سپس با شلیک نیروهای مسلح رژیم از خواب برخواسته و پا به فرار گذاشته اند. نیروهای مسلح رژیم نیز از پشت سر به سوی آنان شلیک کرده‌ و آرمان ملایی، 15ساله را با شلیک سه گلوله به قتل میرسانند. خبرگزاری کردستان و کرد، این جنایتهای رژیم جمهوری اسلامی را به شدت محکوم نموده و مراتب تسلیت خود را به خانواده این نوجوان 15 ساله ابراز میدارد.

یک زندانی سیاسی بر اثر شکنجه های بازجویان وزارت اطلاعات در آستانۀ کور شدن قرار دارد


چشم زندانی سیاسی افشین بایمانی بر اثر شکنجه‌ی جسمی توسط بازجویان وزارت اطلاعات در معرض خطر جدی کور شدن قرار دارد. زندانی سیاسی افشین بایمانی که محکوم به حبس ابد می‌باشد. به‌دلیل نگارش نامه به گزارشگر ویژه حقوق‌بشر سازمان ملل ‌متحد به سلولهای انفرادی منتقل و پس از مدتی او را به سلولهای انفرادی بند سپاه شکنجه گاه وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج انتقال دادند. او توسط ۴تن از بازجویان وزارت اطلاعات در حالی که چشم‌بند، دست‌بند و پابند به وی زده بودند مورد شکنجه‌های وحشیانه قرار گرفت. بازجویان وزارت اطلاعات ابتدا او را احاطه کرده و با مشت و لگد به‌جان وی افتادند. ضربات لگد بیشتر متوجه سر و صوت او بود. شکنجه‌های وحشیانه نزدیک به ۴۵دقیقه ادامه داشت. در اثر این شکنجه‌ها سر و صورت وی از چند ناحیه دچار زخم های شدید و خونریزی گردید. چشم سمت راست او به‌شدت آسیب دیده است و در قسمت سیاهی و سفیدی چشم راست او لکه های خون قرار دارد. هم‌چنین کاسه‌ی چشمش کبود و متورم و صورت وی زخمی، متورم و کبود می‌باشد.
بازجویان وزارت اطلاعات سپس او را با این حالت به سلولهای انفرادی بند ۵ زندان گوهردشت منتقل کردند و علیرغم وضعیت حاد جسمی در اثر شکنجه‌های وحشیانه به افسر پاسدار میرزا آقایی دستور دادند که او را مجدداً مورد شکنجه‌های جسمی قرار دهد. میرزا آقایی از شکنجه‌گران شناخته شده‌ی زندان گوهردشت کرج می‌باشد که تا به‌حال در اثر شکنجه‌های وحشیانه وی تعدادی از زندانیان عادی کشته و یا دچار نقص‌عضو شده‌اند.
زندانی سیاسی افشین بایمانی علیرغم وضعیت وخیم جسمی و به‌خصوص وضعیت حاد یکی از چشمانش به‌حال خود رها شده است و از درمان وی خوداری می‌کنند. در صورت عدم رسیدگی به موقع خطر جدی وجود دارد که چشم او دچار عفونت گردیده و منجر به کور شدن وی گردد.
زندانی سیاسی افشین بایمانی در سال ۱۳۷۹ همراه با همسر باردارش و فرزندش دستگیر شد و ماه‌ها در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ تحت شکنجه‌های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت. او به حبس ابد محکوم شد و از آن زمان تاکنون هم‌چنان در زندان مخوف گوهردشت کرج زندانی است. برادرش زنده‌یاد مهدی بایمانی در جریان دستگیری آنها با شلیک گلوله پاسداران جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود.
فعالین حقوق‌بشر و دمکراسی در ایران، به‌کار بردن شکنجه‌های وحشیانه علیه زندانی سیاسی افشین بایمانی به صرف نوشتن نامه به گزارشگر ویژه را شدیدا محکوم می‌کند و از کمیسر عالی حقوق‌بشر خواستار اعزام گزارشگر ویژه به ایران جهت ملاقات با زندانیان سیاسی و خانواده‌های آنها برای تهیه‌ی گزارش از جنایت علیه بشریت رژیم ولی‌فقیه علی خامنه‌ای و ارائه‌ی آن به سازمان ملل می‌باشد.
فعالین حقوق‌بشرو دمکراسی در ایران
۱۲مرداد ۱۳۹۰ برابر با ۰۳ اوت ۲۰۱۱

به دختران و پسران جوان در زندان ها تجاوز شده است

نامه ای که پس از ده روز منتشر شد

مهدی کروبی :

به دختران و پسران جوان در زندان ها تجاوز شده است

دوسال پیش در چنین روزهایی بود که شیخ شجاع نامه ای سرگشاده به هاشمی نوشت و پرده از جنایات حاکمان جمهوری اسلامی برداشت … نامه ای افشاگرانه که تن حاکمان مستبد ایران را لرزاند … این نامه گرچه پس از ده روز منتشر شد، اما سخت معادلات رژیم دیکتاتوری را برهم زد … کیهانیانکه به کرات به کروبی تریبون می دادند تا علیه اصلاح طلبان دیگر از او تیتر نخست بگیرند، هرگز درمعادلات شان این جایگاه را برای کروبی در نظر نداشتند که چنین با اقتدار پای حقوق از دست رفتهمعترضان بایستد، اما شیخ ایستاد و دشنام شنید و عقب نشینی نکرد تا ثابت کند، سقف تحملحاکمیت کوتاه تر از آن است که حتی شیخ شیرین سخن دیروز را که همواره در صفحات نخست رسانههای محافظه کار جایش می دادند، تحمل کنند.
آری شیخ ماند و نشان داد که وقتی به حرکتی ایمان دارد برایش فرقی نمی کند که آن حرف خوشاینداقتدارگرایان و یا حتی گاهی دوستانش هم نباشداآری! شیخ ماند ونشان داد که به نام دین و اسلامدر زندان های جمهوری اسلامی تجاوز می کنند و سپس حاکمان جای آنکه یکبار، تنها یکبار بگویند اگراین اخبار درست باشد با متجاوزان چه خواهند کرد مدام برای شیخ خط و نشان می کشند که چراآبروی نظام را در دنیا بر باد داده است.
آری! امروز دوسال از این حرکت افشاگرانه ی شیخ گذشت …  او نیز می توانست همچون دیگر کاسه لیسان حکومتی در برابر این جانایات سکوت کند، اما شجاعانه در کنار مردم ایستاد و فریاد مردم ستم دیده شد … 
بازنشر نامه اش یادآوری اتفاقات دوسال پیش را بهمراه دارد … متن کامل نامه بدین شرح است :
با سلام و احترام
بعد از برگزاری انتخابات دهمين دوره رياست‌جمهوری، حوادث تلخی به وجود آمد که به طور مفصل در خصوص آن، هم از سوی جنابعالی، هم از سوی افراد، گروه‌ها و رسانه‌های مختلف به آن پرداخته شد.
از دستگيری‌های بی‌حساب و کتاب، از ضرب و شتم و وارد کردن جراحات تا شهادت فرزندان اين کشور، از حمله به خانه‌های مردم تا فاجعه خونين کوی دانشگاه و برخوردهای خشن و وحشت‌انگيز حتی با خانم‌ها در سطح خيابان‌های شهر- که تاکنون سابقه نداشته است- رخ داد که بسيار قابل تامل و پيگيری است. آنچه در اين ميان مطرح است در خصوص برخی از رفتارهای شناعت‌آميز است که اگر به طور متواتر از افراد مختلف که در روزهای اخير آزاد شده‌اند، نشنيده بودم، باورشان حداقل برای من و شما که در طول قريب به نيم قرن سردی و گرمی روزگار را چشيده‌ايم سخت بود.
از برخوردهای خشن و بی‌محابا، بر سر مردم باتوم را خرد کردن، آنچنان که بعد از گذشت قريب به ۴۰ روز همچنان اوضاعشان غيرعادی است و عوارض آن روی بدنشان قابل مشاهده است.
هتاکی و ابراز دشنام و فحاشی رکيک به افراد و نثار نواميس بازداشت‌شدگان و مردمی که برای نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. رفتارهايی که در فرهنگ دينی و اسلامی هيچ يک از گروه‌ها جايی ندارد و نشان‌دهنده آن است که افرادی برای اين کار استخدام شده‌اند که حتی با اصول بديهی اسلام آشنايی ندارند و البته شايعاتی نيز مطرح شده که فعلا به آن نمی‌پردازم.
احتمالا همانطور که مطلع هستيد در اين خصوص چندی پيش نامه‌ای خطاب به رياست محترم قوه قضائيه ارسال کردم و جمعه هفته جاری همين نکات را به وزير معزول اطلاعات يادآور شدم که روز شنبه در مطبوعات منتشر شد.
اما موضوعی را شنيده‌ام که هنوز از آن بر خود می‌لرزم. در دو روز اخير که اين خبر را شنيده‌ام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو که خود را برای خواب آماده می‌کردم. به بسترم رفتم ولی خدا شاهد است که بدون ذره‌ای مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت ۴ بامداد که مجددا بلند شدم کمی قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب کمی آرامم کند، حتی نماز صبح را نيز خواندم و تا نزديکی‌های طلوع آفتاب خوابم نبرد.
افرادی اين مطالب را به من گفته‌اند که دارای پست‌های حساس در اين کشور بوده‌اند. نيروهای نام و نشان داری که تعدادی از آنها نيز از رزمندگان دفاع مقدس بوده‌اند. اين افراد اظهار داشته‌اند، اتفاقی در زندان‌ها رخ داده است که چنانچه حتی اگر يک مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه‌ای است برای جمهوری اسلامی که تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجرای سياه و ننگين می‌کند که روی بسياری از حکومت‌های ديکتاتور از جمله رژيم ستمشاهی را سفيد خواهد کرد.
گمان نمی‌کنم زندانيان دوران ۱۵ ساله مبارزات قبل از انقلاب که از افراد توده گرفته تا گروه‌های مسلح مبارز التقاطی تا اعضای نهضت آزادی و موتلفه و حزب ملل اسلامی که در زندان با هم زندگی کرده‌اند، ديده يا شنيده باشند.
اينجانب اين مطالب را برای شما می‌نويسم و مصرانه می‌خواهم روی اين قضيه اقدام و به صورتی که صلاح می‌دانيد با حضرت آيت‌الله خامنه‌ای مطرح فرماييد و با جديت پيگير شود تا روشن گردد اگر چنين اتفاقی نيفتاده که ان‌شاءالله هم نيست و بعيد می‌دانم باشد، اعلام شود، چرا که در همين جامعه امروز و توسط خود بچه‌های بازداشتی در رسانه‌ها و سايت‌ها در حال مطرح شدن است و معلوم نيست آيندگان چه قضاوتی با شاخ و برگ دادن آن خواهند کرد. همچنان که جمهوری اسلامی و روحانيت مظلوم نيز مسوول آن شناخته خواهند شد. اگر هم خدای ناکرده رخ داده باشد، سريع با عوامل آن در هر جايگاهی برخورد و اعلام شود تا در شرايط فعلی که بازار شايعات داغ است، فرصت به فرصت‌طلبان داده نشود، همچنان که لازم است ترتيبی اتخاذ گردد تا اين اقدام از سوی هياتی عاليرتبه صورت گيرد تا افراد مورد بحث جرات بيان حقايق را داشته باشند چرا که شنيده‌ام تهديد شده‌اند که اگر مطلبی در اين خصوص بيان نمايند، نابود خواهند شد.
جناب آقای هاشمی
اينجانب به خاطر اسلام و در رأس آن امام راحل و اين همه فداکاری‌ها و شهادت‌ها و به قصد قربت الی الله، به‌رغم آنکه در شأن من نيز نمی‌باشد و به رغم همه مشغله‌ها و گرفتاری‌ها و به‌رغم آنکه می‌دانم به حيثيت اينجانب لطمه خواهد خورد، آماده‌ام مسووليت تحقيق و بررسی جهت تعيين صحت و سقم اين حوادث و اخبار رسيده را بر عهده گيرم و تعهد شرعی می‌نمايم بدون حب و بغض و با رعايت کمال انصاف به بررسی و ارائه گزارش بپردازم.
اما موضوع مطرح شده از اين قرار است:
عده‌ای از افراد بازداشت‌شده مطرح نموده‌اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده‌اند که منجر به ايجاد جراحات و پارگی در سيستم تناسلی آنان گرديده است. از سوی ديگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشيانه تجاوز کرده‌اند به طوری‌که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گرديده‌اند و در کنج خانه‌های خود خزيده‌اند.
با توجه به اهميت مساله انتظار است اين اقدام توسط هياتی بی‌غرض و شفاف از طرف رئيس مجلس خبرگان رهبری مورد بررسی و پيگيری تا حصول نتيجه قرار گيرد. تا درسی برای آيندگان شود و فرصت به اراذل و اوباشی از اين دست ندهد تا آبروی نظام و امام و جمهوری‌اسلامی را بر باد ندهند و خدمات هزار ساله روحانيت را مخدوش نمايند. به عنوان آخرين مطلب نيز يادآور می‌شوم از اين نامه دو نسخه تهيه گرديده که يکی مهر و موم شده برای جنابعالی ارسال و ديگری نزد بنده قرار دارد.

«وضعیت وخیم جسمانی طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران»

به گزارش برخی رسانه‌ها، وضعیت جسمی حشمت‌اله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران و سخن‌گوی شورای هم‌بستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران که در زندان رجایی شهر کرج به سر می‌برد، وخیم گزارش شده است. به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، طبرزدی پس از عارضه قلبی هم اینک در وضعیت وخیم جسمانی به‌سر می‌برد. علی طبرزدی، فرزند حشمت‌اله طبرزدی در گفت‌وگویی با تایید این خبر، اظهار داشت که آخرین ملاقات پدرش با خانواده پنج‌شنبه گذشته بوده که در طی آن پدرش از عدم رسیدگی به وضعیتش گله کرده است‌.

انتقال زندانی سیاسی ارژنگ داودی به بند سپاه شکنجه گاه وزارت اطلاعات

در راستای فشارهای طاقت‌فرسا که از چند هفته پیش علیه زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج آغاز شده است روز گذشته زندانی سیاسی ارژنگ داودی به سلولهای انفرادی بند سپاه در زندان گوهردشت کرج منتقل گردید.روز سه‌شنبه ۱۱مرداد ماه زندانی سیاسی ارژنگ داودی بدون هیچ دلیل از سالن ایزوله شده ۱۲ بند ۴ به بند سپاه زندان گوهردشت کرج که در دست بازجویان وزارت اطلاعات می‌باشد منتقل گردید. زندانیان سیاسی که به بند سپاه منتقل می‌شوند مورد بازجویی، شکنجه‌ی جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار می‌گیرند. انتقال ارژنگ داودی به بند سپاه با خطر جدی شکنجه‌ی جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات مواجه است.
پیش از این زندانی سیاسی افشین بایمانی به بند سپاه منتقل شده بود که با شکنجه‌های وحشیانه بازجویان وزارت اطلاعات مواجه گردید و در اثر شکنجه‌های وحشیانه چشم راست او در آستانه‌ی کور شدن قرار گرفته است.
زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج از بهمن ماه سال گذشته به سالن ایزوله شده ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج منتقل شدند و ارتباطات آنها را مانند تلفن و ملاقات حضوری و بعضی از زندانیان سیاسی حتی ملاقات کابینی را با خانواده هایشان قطع کرده‌اند تا سعی کنند آنها را ایزوله و وادار به تسلیم نمایند. زندانیان سیاسی هم‌چنین با محدودیتهای مختلف مانند قطع مقطعی هواخوری، تعیین زمان هواخوری در زمانی که زیر تابش شدید خورشید و گرمای زیاد می‌باشد و فشارهای طاقت‌فرسا مانند محرومیت از درمان، انتقال به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ و سپاه، شکنجه‌های وحشیانه جسمی و روحی و نصب دستگاههای پارازیت در سالن که منجر به ایجاد ناراحتیهای مختلف و تشدید بیماری سایر بیماران شده می‌باشد.
در حال حاضر علاوه بر زندانی سیاسی ارژنگ داودی ۴ زندانی سیاسی دیگر بنامهای محمدعلی منصوری، صالح کهندل، بهروز جاوید تهرانی و فرزاد مدد زاده در سلولها انفرادی بند مخوف ۲۰۹ شکنجه گاه وزارت اطلاعات به‌سر می‌برند و از زمان انتقال تاکنون خانواده‌های آنها از وضعیت و شرایط آنها بی‌خبر هستند.
فعالین حقوق‌بشر و دمکراسی در ایران 

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

آقای ابراهیم نبوی عزیز، چرا مغلطه میکنید؟ (نقدی بر مقاله استبداد زدگی ملی، در سایت جرس)

امروز، آقای ابراهیم نبوی مطلبی نوشته اید در جرس و معتقدید که شرکت در انتخابات، کار درستی هست و لازمه دموکراسی! و بدون آن به هیچ نمیرسیم! نقدی بر کلام شما: مغلطه اول - "مردم ایران انقلابی هستند"کجا این مردم انقلابی هستند؟ ملتی که 32 سال هر تحقیر و ذلتی را تحمل کرده و اجازه داده در قرن بیست و یکم، با او مثل قرون وسطی برخورد شود، انقلابی است؟ ملتی که حتی در پوشیدن لباس آزاد نیست، 32 سال است که در خیابان تحقیر میشود، انقلابی است؟ ملتی که 14 سال هست مثل بره سرش را پایین انداخته در انتخابات فرمایشی شرکت میکند، بلکه ذره ای اوضاع بهتر شود، انقلابی هست؟ ملتی که در خیابان کشته میدهد و کسانی را که به سمتش شلیک کرده اند، رها میکند و به آنها آب میدهد، انقلابی هست؟ ملتی که با وجود ثروت های کلان نفتی، بدترین شرایط اقتصادی را دارد و دم نمی زند، انقلابی هست؟ این ملت تا کی به شما و جناب خاتمی و امثالهم بدهکارند و باید ثابت کنند که انقلابی نیستند؟ دیگر چه کار باید بکنند که ثابت بکنند میخواهند از راههای مسالمت آمیز تغییر ایجاد بکنند؟ اگر اسم این انقلابی است، پس مفهوم سازش کار چیست؟ نه آقای نبوی عزیز، این ملت انقلابی نیست بلکه اتفاقا بیش از حد سازش کار هست و خسته از نخبگانی که مغلطه میکنند و آدرس غلط میدهند!      

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

نگرانی خانواده حسین رونقی وبلاگ نویس زندانی از حال جسمی او


نگرانی خانواده حسین رونقی وبلاگ نویس زندانی از حال جسمی او بی‌بی‌سی: مادر حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس زندانی در ایران می گوید که روز چهارشنبه با خبر شده است حال پسرش یک بار دیگر به علت مشکلات کلیه بد شده اما پدرش اجازه ملاقات با او را نیافته است. حسین رونقی ملکی که با نام مستعار بابک خرمدین وبلاگ می نوشت، یکی از معترضان به نتیجه اعلام شده دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران بود که حدود ۲۰ ماه قبل بازداشت شد. او به ۱۵ سال زندان محکوم شده است. زلیخا موسوی مادر حسین رونقی ملکی در مصاحبه با بی بی سی فارسی گفت که آقای رونقی روز ۳۱ خرداد ماه پس از ده روز بستری شدن در بیمارستان به زندان منتقل شده بود. او می گوید که علیرغم توصیه پزشکان و پزشکی قانونی برای استراحت حسین رونقی، مقام های زندان در دو ماه گذشته از دادن مرخصی به او خودداری کرده اند. خانم موسوی می گوید که به پدر حسین رونقی اجازه بازدید یا حتی تماس تلفنی برای آگاهی از حال جسمی او را نداده اند. او می گوید که به علت ۱۳ ماه حبس انفرادی کلیه های پسرش دچار مشکل شده و دو بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. به گفته او یکی از کلیه ها از کار افتاده است و او اکنون نیازمند عمل جراحی کیسه صفرا نیز هست. به گفته خانم موسوی، حسین رونقی در ملاقات دو روز پیش به او گفته است که به علت بدی حال بار دیگر در چند روز گذشته به بیمارستان منتقل شده بود. چند ماه پیش بیش از صد تن از فعالان سیاسی و مدنی با انتشار بیانیه ای خواهان آزادی آقای رونقی ملکی شده بودند. خانواده ملکی ساکن شهرستان ملکان در نزدیکی تبریز هستند و حسین رونقی در همین شهرستان بازداشت شد. او مهر ماه گذشته در اعتراض به بدرفتاری مامورین زندان دست به اعتصاب غذا زده بود.

هموطن | خواهرم | برادرم در شهر ما به ناموسمان تجاوز میکنند و ما.....


فحش و کتک خوردن و سرکوب بانوی ایرانی در راستای /طرح امنیت اخلاقی/ توسط نیروی بی شرف انتظامی و ما هنوز نظاره گر هستیم. --------------------------------------------------------------------------------------------- ما روز شنبه هــــــــــجـــــــدهـــم18 تیر برای خرید عید هم که شده به خیابان می آییم..........هـــــمــــراه شــــو عــــزیــــز.......

بی غیرت هستیم اگر 18هجدهم تیر در خانه بمانیم



میکشم میکشم آن که برادرم کشت. ******18 تیر بپا خیزید.****** ----------------- یک جوان بیگناه به ضرب گلوله بسیجیان در تهران کشته میشود ---------

حسین رونقی همچنان زیر شکنجه است


سنگدلان حاکمیت جور و ستم، بعد از گذشت از آن دوره‌ی 13 ماهه‌ی شکنجه و انفرادی همچنان به آزار و اذیت او ادامه می‌دهند. حسین رونقی در شب گذشته یعنی 90/4/16 در اوین دچار تشنج شده است و وضعیت بسیار نگران‌کننده‌‌یی دارد. حسین رونقی در زمانی که بازداشت شد جوانی تندرست بود که بعد از 13ماه انفرادی متاسفانه به خاطر شکنجه‌هایی که در آنجا صورت گرفت سلامتی خود را از دست داد. کلیه‌های حسین از دست رفته است و حال که باید تحت درمان قرار گیرد، این بار او را با بیماری شکنجه می‌دهند. او در زندان اوین وضعیت اورژانسی دارد ولی مسوولان زندان او را پدرش پنهان کرده‌اند و نمی‌گذارند صدایش را بشنود. قتلی دیگر در اوین در حال رخ دادن است به یاری حسین رونقی بشتابیم. مسوولان امنیتی قصد به کشتن او دارند ولی نه با حکم اعدام بلکه با شکنجه! حسین رونقی جزو هیچ گروه و حزب سیاسی نیست و فقط یک آزادی‌خواه است که برای میهن خود بپاخاسته است. او متعلق به همه‌ است به همه‌ی آزادی‌خواهان جهان، با هر اندیشه و مرامی. حسین رونقی را تنها نگذاریم و آزادی او را بخواهیم.

يورش وحشيانه بسيجي ها به خوابگاه دختران و قيچي كردن موهاي يك دختر دانشجو


alt
آژانس ايران خبر  : صبح روز سه شنبه 14 تير ، ساختمان خوابگاه دختران دانشگاه غیر انتفاعی اصفهان به دستور ریاست دانشگاه پلمپ شد. به گفته یک منبع آگاه
3 نفر از اعضا بسیج برادران بدون هیچ دلیل موجهی وارد خوابگاه شده و برای دختران به بهانه مشکوک بودن به عده ای مزاحمت ایجاد میکنند,  به گفته یکی از ناظران یکی از این بسیجیان که با نام مستعار حمید صدا زده میشد وارد یکی از اتاق ها شده و موهای یکی از دختران را با قیچی کوتاه میکند , این عمل خشم دختران خوابگاه ر ابرانگیخته وبه درگیری منتهی میشود , مسئولان دانشگاه برای سرپوش گذاشتن بر این حرکت زشت بسیج به بهانه ای خوابگاه را پلمپ و دختران را به خوابگاه پاسگاه منتقل میکنند تا به طور موقت آن شب را آنجا بمانند.

درگیری خونین در زندان گوهردشت کرج منجر به قتل 4 زندانی و تعداد زیادی مجروح گردید


بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" در یک درگیری خونین در بند 6 زندان گوهردشت کرج 4 زندانی کشته و بیش از 15 نفر شدیدا زخمی که وضعیت تعدادی از آنها بسیار وخیم اعلام شده است.
سه شنبه شب 14 تیرماه حوالی ساعت 23:15 طی یک درگیری خونین در سالن 18 بند 6 زندان گوهردشت که برای مدت طولانی ادامه داشت که در جریان این درگیری 4 نفر کشته شدند . اسامی آنها به قرار زیر می باشد:مالک ملک پور،مجتبی کلانی،محمد حاجیان هویت نفر چهارم هنوز نامشخص می باشد .
در این درگیری حداقل 15 نفر بشدت زخمی شدند و زخمهای آنها به حدی شدید بود که تعدادی از آنها به بیمارستانهای خارج از زندان انتقال یافتند.علیرغم درگیری شدید و خونین برای مدت نسبتا طولانی در این بند پاسداربندها و گارد یژه زندان برای جلوگیری از این درگیری خونین هیچگونه دخالتی نکردند و اجازه دادند که نتیجۀ آن 4 کشته و حداقل 15 زخمی باشد.
درگیریهای خونین توسط باندهای مافیایی زندان که بدستور مردانی رئیس زندان و خادم معاون وی و همچنین فرجی نژاد رئیس اطلاعات زندان عمل می کنند صورت می گیرد و هدف آنها از این درگیریهای خونین حذف زندانیان معترض نسبت به سیاستهای سرکوبگرانه وحشیانه در زندان می باشد.
در حال حاضر سه زندانی سیاسی هموطن کرد (انور خضری ،کامران شیخ وسید ابراهیم سیدی) که نزدیگ به 1 ماه در اعتصاب غذا بسر می برند در این بند زندانی هستند و یکی از دلایل اعتصاب غذای آنها قرار داد آنها در کنار زندانیان عادی و خطرناک می باشد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ایجاد درگیریهای خونین در زندان گوهردشت کرج بدستور مردانی رئیس زندان،خادم معاون وی و فرجی نژاد رئیس اطلاعات زندان که تا به حال منجر به مرگ ده ها زندانی شده است را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان اعزام گزارشگر ویژه سازمان ملل به ایران برای تحقیق و تهیۀ گزارشی از جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای و ارائۀ آن به سازمان ملل جهت گرفتن تصمیمات لازم می باشد.

۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه

انتقال كمال شریفی‌ در سى ام روز اعتصاب غذا به‌ بهداری‌ زندان


كمال شریفی‌ در سى ام روز اعتصاب غذای خود در زندان میناب با مشکلات شدید جسمی مواجه شده است و برای دریافت کمک های پزشکی به بهداری زندان منتقل شده .ایشان در اعتراض به وضعیت زندان از 30 روز پیش دست به اعتصاب غذا زده است گزارش شده‌ كمال شریفی‌ زندانی سیاسی در زمانی که در اعتصاب غذا به سر می برد، در زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌. كمال شریفی‌ فعال سیاسی‌‌و روزنامه‌نگار كُرد در سال 2008 به‌ 30 سال زندان محكوم شد‌و جرم ایشان هم تلاش برای‌ سرنگونی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ اعلام شده‌. این زندانی‌ سیاسی‌ اینك مدت 3 سال در زندان میناب نگهداشته‌ شده‌‌و حكم زندانی‌ ایشان هم بدون ملاقات میباشد. وبلاک کمال شریفی : بنا به‌ گزارشهای‌ تائید شده‌ از زندان مركزی‌ شهر بناب وضعیت جسمانی‌ زندانی‌ سیاسی‌ كُرد كمال شریفی‌ وخیم گزارش می‌ شود‌و بنا به‌ اٌخرین اخبار واصله‌ این زندانی‌ سیاسی‌ سي ام روز اعتصاب خود را در حالی‌ پشت سر می‌ گذار كه‌ وضعیت جسمانی‌ ایشان وخیم شده‌. كمال شریفی‌ در اعتراض به‌ وصعیت خراپ زندان دست به‌ اعتصاب زده‌‌و مسئولان زندان هم به‌ خواسته‌ ایشان تا حالا رسیدگی‌ نكرده‌اند شریفی‌ در شهر سقز در كردستان ایران توسط نیروهای‌ امنیتی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ بازداشت شد‌و در دادگاه‌ شهر سقز به‌ جرم سرنگونی‌ حكومت به‌ 30 سال زندان‌و تبعید محكوم شد. ایشان مدت 3 سال زندانی‌ شدن خود را بدون ملاقات گذرانده‌ است.

مهناز محمدی، مستند ساز و فعال جنبش زنان بازداشت شد


کمیته گزارشگران حقوق بشر- مهناز محمدی، مستندساز و فعال جنبش زنان بازداشت شد.
بنا به گزارش دریافتی، صبح امروز، مهناز محمدی، مستند ساز و فعال جنبش زنان در پی یورش نیروهای امنیتی به خانه‌اش بازداشت شد. از هویت ماموران و علت بازداشت خبری در دست نیست. اخبار دیگر حاکی از انتقال این فعال جنبش زنان و مریم مجد به بند دو- الف سپاه است.
مهناز محمدی، پیش‌تر نیز در جریان وقایع بعد از انتخابات در روز ۸ مرداد سال ۸۸ به همراه جعفر پناهی، رخساره قائم مقامی و جمعی دیگر از مستندسازان در بهشت زهرای تهران بازداشت شده بود. این افراد به همراه گروهی از فیلمسازان و مستندسازان برای گذاشتن گل بر مزار کشته‌شدگان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران به بهشت زهرا رفته بودند. وی همچنین در جریان تجمع ۱۳ سال ۱۳۸۶ اسفند فعالان زن، در اعتراض به فشارهای امنیتی وارد شده و احضارهای متعدد این فعالان در مقابل دادگاه انقلاب نیز بازداشت شده بود.
مستند «زنان بدون سایه» از برجسته‌ترین کارهای مهناز محمدی است که به خاطر آن در ایران و خارج از ایران جوایز زیادی دریافت کرده است. وی اخیرا به همراه رخشان بنی اعتماد، مستند «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم» را درباره مطالبات زنان در انتخابات ریاست جمهوری ساخته است.
مریم مجد، فعال حقوق زنان و عکاس تخصصی حوزه ورزشی ایران نیز که جمعه هفته گذشته قصد داشت برای همکاری های خبری مشترک با پترا لندرز، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال زنان آلمان، ایران را به مقصد آلمان ترک کند، با ممانعت نیروهای امنیتی حکومت ایران در فرودگاه امام خمینی تهران مواجه شده و بلافاصله نیز بازداشت شده و خبرها حاکی از نامساعد بودن حال وی در زندان اوین است.

دادگاه رسیدگی به اتهامات علی اکبر محمدزاده سوم مردادماه برگزار می شود

کمیته گزارشگران حقوق بشر- دادگاه علی اکبر محمد‌زاده، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف در تاریخ ۳ مرداد در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار خواهد شد.
به گزارش منابع دانشجویی، اتهامات ذکر شده در کیفر خواست این فعال دانشجویی، «تبانی و اجتماع علیه امنیت کشور»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «اختلال در نظم عمومی» عنوان شده است.
علی اکبر محمدزاده، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف است که از تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۸۹ به دنبال تظاهرات و تجمع در دانشگاه شریف در روز ۲۵ بهمن ۸۹، به همراه تعدادی دیگر از دانشجویان این دانشگاه بازداشت شد.
این فعال دانشجویی مدت ۵۴ روز از دوران بازداشت خود را در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین به سر برد و از تاریخ پنجم اردیبهشت ماه به بند ۳۵۰ منتقل شد.
گفتنی است، خواهر این فعال دانشجویی، در فروردین ماه سال جاری، با انتشار نامه‌ای سرگشاده، از فشار بازجویان بر برادر خود برای اعتراف به اتهامات غیرواقعی خبر داد و نوشت: « آنچه که ما را بیش از همه نگران می‌کند نقض آشکار قانونی ست که بازجویی و حبس در سلول انفرادی بلند مدتی را برای زندانیان سیاسی از جمله برادر من به همراه داشته است. این درحالی است که بعد از ۴۲ روز بازداشت، هنوز برای او پرونده‌ی قضایی تشکیل نشده است تا بتوان از طریق راه‌های قانونی و گرفتن وکیل حقوقش را اعاده کرد».

بیست و ششمین روز اعتصاب سه زندانی کرد در زندان رجایی‌شهر/ پایداری برادران کرد همچنان ادامه دارد




کمیته گزارشگران حقوق بشر - با وجود گذشت بیست و شش روز از اعتصاب غذای سه زندانی سیاسی کرد در زندان رجایی شهر تاکنون مسوولان زندان توجهی به شرایط و خواسته‌های این زندانیان برای پایان اعتصاب غذایشان نشان نداده‌اند.
النور خضری، کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی در اعتراض به شرایط نگهداری خود از ۲۶ روز پیش دست به اعتصاب غذا زده‌اند. این سه زندانی سیاسی بدون توجه به اصل تفکیک جرائم در میان زندانیان عادی با جرایمی همچون تجاوز به عنف، قتل و قاچاق مواد مخدر نگهداری می‌شوند.
این سه نفر همچنین بیش از دو سال است که در شرایط بلاتکلیفی نگه داری می‌شوند و خواهان رسیدگی هرچه سریع‌تر به پرونده خود هستند
سه زندانی سیاسی کرد به نامهای النور خضری، کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی که پیش از این در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می‌شدند، در حالی به زندان رجایی شهر منتقل شدند که فاقد حکم قضایی بوده و حقوق آنان به عنوان زندانیان سیاسی نادیده گرفته می‌شود.
آن‌ها به مدت ۵۰ روز در بند قرنطینه زندان رجایی شهر نگهداری شدند، قرنطینهٔ زندان محیطی با امکانات پایین رفاهی‌ست که معمولاً زندانیان در ابتدای ورودشان به زندان به مدت ۴۸ ساعت روز در آن بسر می‌برند. پس از آن به جای آنکه این زندانیان به بند زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر منتقل شوند به اندرزگاه ۶ زندان رجایی شهر فرستاده شدند.
رمضان احمد کمال، داود عبداللهی و رمضان سعیدی دیگر زندانیان سیاسی کرد هستند که تاکنون به بند زندانیان سیاسی در رجایی شهر منتقل نشده و با زندانیان عادی نگه داری می‌شوند.
خواستهٔ این سه زندانی انتقال به سالن ۱۲ بند سه زندان رجایی‌شهر و نزد سایر زندانیان سیاسی است، آنان اعلام نموده‌اند تا زمان دستیابی به این خواسته اعتصاب غذای خود را بطور نامحدود ادامه خواهند داد.

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

بیانیه پایان اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بند 350 اوین / پایان اعتصاب غذا به معنای پایان اعتراض به نقض حقوق شهروندی نیست



کلمه: دوازده زندانی سیاسی اعتصاب کننده در بند ۳۵۰ زندان اوین با صدور بیانیه ای ضمن اعلام پایان اعتصاب غذای خود نوشته اند: اکنون ما اعتصاب کنندگان در پاسخ به پیام های محبت آمیز و ضمن ابراز احترام و تشکر از ایشان، اعلام می داریم که شب یکشنبه ۵ تیرماه ۱۳۹۰ به اعتصاب غذای خود پایان داده ایم. بدون شک این پایانی بر اعتراض های مدنی نسبت به نقض حقوق بشر و مظالم صورت گرفته نخواهد بود و اعتراض مردم سبز ایران تا دستیابی کامل به حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی خود ادامه خواهد داشت.

آنها ضمن تشکر از خانواده های صابر، سحابی و شامخی از همه حامیان این اقدام از جمله آیات و مراجع عظام دینی و شخصیتهای مذهبی،سیاسی و ملی ،احزاب و گروه ها ، فعالان و نهادهای مدافع حقوق بشر ،اصحاب رسانه ،روزنامه نگاران ،پزشکان و  وکلا سپاسگزاری کرده و اضافه کرده اند: «سپاس فراوان خود را از حمایت عملی دوستان عزیزمان در زندان رجایی شهر و اقدامات هم وطنان خارج از کشور و خانواده های دردمندمان که همواره صبورانه حمایت خویش را از ما دریغ نورزیده اند ، اعلام می داریم.»
متن کامل این بیانیه که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
به نام خدا
ملت شریف ایران
تاثر و تالم ناشی از مرگ ناباورانه شهید هدی صابر برای هم بندیان وی بسیار سنگین و غیر قابل تحمل بود. اعتصاب غذا حداقل اقدامی بود که در اعتراض به آن فاجعه اسف بار به ذهن ما خطور می کرد، همان اقدامی که صابر خود در اعتراض به شهادت مظلومانه خانم هاله سحابی انجام داه بود.
اعتصاب غذا از یک سو پاسخی بود به ندای وجدان و ادای تکلیف اخلاقی ما به عنوان هم بندان هدی صابر و از سوی دیگر فریاد اعتراض و خشم ما بود علیه ظلمی که بر صابر و پیش از او بر هاله سحابی رفت، آن دو شهروند مسوول و مسلمان پاکی که در راه آرمانهای خود جان باختند.
اعتصاب غذای ما یک اقدام جمعی اعتراضی بود علیه بی تدبیری، کبر و دروغگویی نهادینه شده در بخش هایی از حاکمیت کشور.
ما دوازده تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، اعتصاب غذای خود را روز شنبه ۲۸ خرداد ماه ۱۳۹۰ با اعلام عمومی آغاز کردیم، به این امید که صدای اعتراض مان به گوش همگان رسیده و تبدیل به مانعی بر سر راه حاکمان برای نقض حقوق زندانیان شود.
در طول مدت اعتصاب غذا، بسیاری از هم بندیان ما در بند ۳۵۰ برای پیوستن به اعتصاب اظهار تمایل کردند و بسیاری با گرفتن روزه و یا نخوردن وعده های غذایی به نوعی همراهی و همدلی خود را با جمع اعتصاب کنندگان ابراز داشتند. حمایت و همراهی هم بندان عزیز مشوق و موید اقدامات ما بوده است که لازم می دانیم سپاس بیکران خود را به آنان تقدیم کنیم.
رفتار مسوولان در طی این مدت و در جریان احضار ما به مراجع قضایی نشانه ای روشن از بی مسوولیتی و عدم پاسخگویی و البته نا کارآمدی و ضعف دستگاه قضایی کشور است. جریانات اخیر بار دیگر آزمونی بود تا نشان دهد که جان انسان و حیات یک زندانی تا چه حد در نظر مسوولان و مقامات قضایی و امنیتی بی ارزش و فاقد اهمیت است.
هموطنان عزیز
وجه دیگر اعتصاب غذا، حمایتهای وسیع و گسترده ای بود که از سوی مردم و جامعه مدنی ایران صورت گرفت. این اقدامات به همان اندازه اعتصاب غذا حایز اهمیت و ارزش بوده و نشان از زنده بودن و پویا بودن جنبش سبز مردمی ایران دارد.
موج حمایت و همراهی ها با این اعتصاب نشان داد که وجدان عمومی جامعه از مظالمی که در حق زندانیان سیاسی می رود متاثر است و مساله نقض حقوق زندانیان سیاسی و لزوم آزادی آنان، هم چنان به عنوان یکی از اولویتهای ملی و در صدر مطالبات مردمی قرار دارد.
لازم می دانیم از همه حامیان این اقدام به ویژه خانواده های صابر،سحابی و شامخی حضرات آیات و مراجع عظام دینی و شخصیتهای مذهبی،سیاسی و ملی ،احزاب و گروه ها ، فعالان و نهادهای مدافع حقوق بشر ،اصحاب رسانه ،روزنامه نگاران ،پزشکان و وکلا که با ارسال پیام های محبت آمیز و اقدامات دلگرم کننده طی این مدت دغدغه ها و نگرانی های شان را نسبت به وضعیت سلامتی ما بیان داشته و خواستار خاتمه اعتصاب غذا بوده اند تشکر و قدر دانی کنیم .
همچنین سپاس فراوان خود را از حمایت عملی دوستان عزیزمان در زندان رجایی شهر و اقدامات هم وطنان خارج از کشور و خانواده های دردمندمان که همواره صبورانه حمایت خویش را از ما دریغ نورزیده اند، اعلام می داریم.
اکنون ما اعتصاب کنندگان در پاسخ به پیام های محبت آمیز پیش گفته و ضمن ابراز احترام و تشکر از ایشان، اعلام می داریم که شب یکشنبه ۵ تیرماه ۱۳۹۰ به اعتصاب غذای خود پایان داده ایم. بدون شک این پایانی بر اعتراض های مدنی نسبت به نقض حقوق بشر و مظالم صورت گرفته نخواهد بود و اعتراض مردم سبز ایران تا دستیابی کامل به حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی خود ادامه خواهد داشت.
امضا کنندگان: (ضمن قدردانی از آقایان عماد الدین باقی و محمد جواد مظفر که در روزهای اول اعتصاب همراه ما بودند و با آزادی ایشان دو تن دیگر از دوستان جایگزین آنها شدند)
بهمن احمدی امویی
حسن اسدی زید آبادی
محسن امین زاده
عماد بهاور
قربان بهزدایان نژاد
محمد داوری
خسرو دلیر ثانی
فیض الله عرب سرخی
ابولفضل قدیانی
مهدی کریمیان اقبال
محمد رضا مقیسه
عبدالله مومنی
توضیح  کلمه:‌  آقای مظفر پس از  مرخصی از زندان نیز به اعتصاب غذای خود ادامه  داده اند که به دلیل قطع ارتباط  تلفنی،  زندانیان اعتصاب کننده از این  مساله مطلع نبوده اند.

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

انتقال مسعود باستانی و عیسی سحرخیز به بهداری زندان رجایی شهر


مسعود باستانی و عیسی سحرخیز دو تن از زندانیان بند سیاسی زندان رجایی شهر به بهداری این زندان منتقل شدند. بنا بر گزارش های رسیده از ایران، گفته شده است که مسعود باستانی و عیسی سحر خیز دو تن از روزنامه نگاران زندانی در بند سیاسی رجایی شهر که در حمایت از اعتصاب کنندگان زندان اوین دست به اعتصاب زده اند، به بهداری زندان رجایی شهر منتقل شده اند . هنوز اطلاع دیگری درباره وضعیت آنها در دسترس نیست.

اعلام اعتصاب غذای خشک امیر شیبانی زاده فعال دانشجویی دانشگاه مشهد در حمایت از اعتصاب کنندگان اوین و رجایی شهر


متن اعلام اعتصاب: در حمایت از یاران در بندمان که برای رسیدن به حقوق قانونی و اعتراض به شهادت دو تن از مظلوم ترین و پاک ترین آزادیخواهان ایرانی ,شهید هاله سحابی و شهید هدی صابر که به دست ضحاک دوران ,به شهادت رسیدند,اینجانب امیر شیبانی زاده دست به اعتصاب غذا میزنم و همراه با یاران در بندمان,اعتراض خود را به موارد ذکر شده توسط 12 تن از یاران در بندمان اعلام مینمایم. مگر جز این است که این انسانهای بزرگ مدتهاست که برای احقاق حقوق ملت ایران مشغول هزینه دادن هستند,آنها در این شرایط سخت, همچنان به راه سبز امید ایمان داشته و همچون کوه استوار ایستاده اند. این وظیفه ی هر ایرانی است که آنها را حمایت کرده و به روش اعتراضشان احترام بگذارد. من سعی میکنم که به راهشان احترام گذارم و در بیرون از زندان آنها را حمایت کنم, به همین دلیل از ساعت 8 صبح امروز شنبه,4/4/1390 دست به اعتصاب غذای خشک میزنم و هیچ چیزی نمیتواند من را از این حرکت بازدارد و تا زمانی که یاران در بندمان به اعتصاب خود پایان ندهند,این راه را ادامه میدهم. خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن , که از زنده نشستن بیزارم. منبع :صفحه فیسبوک شخصی امیر شیبانی زاده

گاردین:تجاوز به زندانیان با کاندوم یا "پرزرواتیو" در زندانهای ایران


روزنامۀ انگلیسی گاردین در گزارشی تکان دهنده از طرح گستردۀ تجاوز به زندانیان سیاسی جوان در زندان های جمهوری اسلامی ایران خبر داده است. بر پایۀ این گزارش مقامات زندان جمهوری اسلامی به طور دائم کاندوم یا "پرزرواتیو" در اختیار زندانیان شرور می گذارند و آنان را به تجاوز به زندانیان سیاسی جوان ترغیب می کنند. در نامه هایی که برخی از این زندانیان توانسته اند به خانواده هایشان در بیرون از زندان منتقل کنند پرده از فجایعی که در زندان ها بر آنان می رود برداشته اند. مقامات زندان غالباً زندانیان جوان و خوش سیما را با زندانیان جرایم عمومی، یعنی قاتلان و اعضای باندهای مسلح، هم بند می سازند و به این ترتیب، آنان را در معرض تجاوز دائمی از سوی زندانیان شرور قرار می دهند. بر پایۀ برخی گزارش های خود زندانیان، گاه اتفاق می افتد که به یک زندانی چند بار در یک شب تجاوز می شود و یا او را شبانه به زور به سلول های دیگر می برند تا از سوی دیگر زندانیان شرور مورد تجاوز قرار بگیرد. در این بین، عده ای از همین زندانیان شرور در داخل زندان به قواد و صاحبان برخی زندانیان سیاسی جوان تبدیل شده اند و برای کسب درآمد آنان را به زندانیان دیگر کرایه می دهند تا هدف تجاوز قرار بگیرند. 29 زندانی سیاسی در نامه ای اعتراضی به رییس سازمان زندان های کشور صریحاً اعلام کرده اند که وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و حکومت اسلامی مسئول و مسبب تجاوز به زندانیان سیاسی هستند.

در خواست از احمد شهید ، گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران در سازمان ملل برای ملاقات حضوری و بررسی وضعیت 19 تن زندانی سیاسی در اعتصاب غذا

جناب آقای احمد شهید ، گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران در سازمان ملل ، همانگونه که مطلع هستید 19 تن از زندانیان سیاسی ایران در اعتراض به وضعیت اسفبار زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی و بخصوص قتل همبندان خود خانم هاله سحابی و هدي صابر درهفته های گذشته دست به اعتصاب غذای نامحدود زده اند. این مبارزان که از گروهها و جمعیتهای گوناگون معترض در جمهوری اسلامی هستند و تماما از چهره های سر شناس جنبش دموکراسی خواهی ایران می باشند، نه در اعتراضی شخصی بلکه در اعتراض به شرایط غیر انسانی حاکم بر زندانهای سیاسی جمهوری اسلامی از جان خود مایه گذاشته اند. همانگونه که سازمانهای حقوق بشری و بخصوص خانم شیرين عبادی بارها عنوان کرده‌‌اند سیاست جمهوری اسلامی از بین بردن سیستماتیک زندانیان سیاسی است و از آن جاييكه اقدامات جنایتکارانه در گذشته نيز، حداقل در سال های 62 و 67، بصورت اعدامهاي دسته جمعي از سوي سران جمهوری اسلامی دیده شده است، و همينطور با توجه به اینکه همان چهره های جنایتکار هنوز بر دستگاه قضایی، امنیتی و زندانهای ایران مسلط هستند ،امكان بالايي براي به مخاطره افتادن جان زندانيان اعتصاب كننده وجود دارد. اکنون بیش از 8 روز از اعتصاب غذای این مبارزان میگذرد. هر فرد آزادیخواهی در برابر این سئوال قرار گرفته است که چه شرایطی در زندانهای سیاسی ایران می گذرد که این 19 تن بعنوان نماینده‌ي تمام زندانیان سیاسی با آخرین سرمايه‌اي که در اختیار دارند، یعنی جان خویش، به مقابله با آن برخواسته اند. هراتفاق ناگواری برای این دوستان رخ دهد نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه کمیته حقوق بشر سازمان ملل را نيز در مقام پاسخگویی قرار میدهد. ما سکوت تاكنوني جامعه جهانی و سازمان ملل را به هیچ وجه درک نمی کنیم و از شخص جنابعالی که به تازگی بعنوان ناظر حقوق بشر در ایران برگزیده شده اید میخواهیم که این سکوت را بشکنید و پیشنهاد میکنیم که بعنوان اقدامی عملی جمهوری اسلامی را برای ملاقات حضوری شما با این 19 تن در ایران به هر وسیله که در اختیار تان هست تحت فشار قرار دهید. ناگفته روشن است که این درخواست نه در هفته های آتي بلکه در چند روز آینده باید عملی گردد و گرنه فاجعه ای اسفبار در راه خواهد بود

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

شیرین عبادی: مرگ زندانیان سیاسی در زندان یک موضوع سیستماتیک است، حکومت قصد جانشان را دارد

است، حکومت قصد جانشان را دارد
شیرین عبادی: مرگ زندانیان سیاسی در زندان یک موضوع سیستماتیک است، حکومت قصد جانشان را دارد
جرس: شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل درخصوص اعتصاب غذای ۱۲ زندانی سیاسی در اعتراض به جان باختن هدی صابر در زندان گفت که مرگ زندانیان سیاسی در زندان یک موضوع سیستماتیک است و حکومت ایران در سنوات مختلف قصدجان زندانیان سیاسی را می کند. مجموعه عوامل نشان می دهد که اراده حکومت بر مسوولیت پذیری نیست.


به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، خانم عبادی گفت: « درخواست زندانیان اعتصاب غذا کننده یک درخواست منطقی و در عین حال ساده است و آن همانا یافتن ومسوول نگهداشتن  مسببین قتل هدی صابر است که کاملا مشخص است و حتی برخی از زندانیان گفته اند از دهان او شنیده اند که نامش چیست و همچنین اینکه مسببین قتل هاله سحابی بایستی دستگیر ومحاکمه شوند. آن هم در یک دادرسی عادلانه که مردم هم حق شرکت داشته باشند وحقیقت برملا شود. این خلاصه خواسته آنهاست. انجام این خواسته اساسا وظیفه جمهوری اسلامی است.»

شیرین عبادی در خصوص مسوولیت حکومت ایران در قبال زندانیان سیاسی اعتصاب کننده گفت: « طبق قانون مسوولیت حفظ جان و همچنین سلامتی هر زندانی بر عهده مقامات مسوول زندان است. متاسفانه در مورد زنده یاد هدی صابر این مسوولیت انجام نگرفته و طبق شهادت تعدادی از افراد هم سلول او که شاهد داستان بوده اند هدی در حالتی که بیمار بود و به درمانگارمراجعه کرده بود ولی به جای اینکه او را درمان کنند، یک بیمار قلبی را کتک زدند تا حدی که عصبانی می شود و ماموران  بدون هیچ گونه درمانی از درمان گاه او را به سلول بر می گردد درحالی که فریاد می زده که من از شما شکایت خواهم کرد. بعد از مدتی کوتاه به علت اینکه ضرباتی به او وارد شده بودو عصبانی هم  شده بود حالش بدتر شد تا حدی که دیگر نقش بر زمین شد و او را با برانکارد وآن هم با مدتی تاخیر به بیمارستان  رساندند که دیگر دیر شده بود.»

رییس کانون مدافعان حقوق بشر ادامه داد:‌« مجموعه  عوامل نشان می دهد که اراده حکومت بر مسوولیت پذیری نیست و باید خاطر نشان کنم که متاسفانه چندین زندانی سیاسی نیز قبلا در گذشتند. من یادآور می شود آقای منوچهر محمدی و دیگری آقای امید میرصیافی وب لاگ نویسی که از آقای خامنه ای فقط یک سوال کرده بود و گفته بود که حالا که اینقدر برای جواانان فلسطینی و لبنانی امتیاز قائل هستید لطفا همان امتیاز را برای من هم قائل بشوید که من یک مدتی است بیکارم و شغلم را ازدست داده ام و مشکل مالی دارم. به همین دلیل او را به زندان انداختند و بعد از اندکی در زندان فوت کرد. به عبارت صحیح تر در اثر بی مسوولیتی مسوولین کشته شد. همچنین به یاد آوریم داستان زهرا بنی یعقوب پزشک جوانی که مامورین منکرات او را در پارکی در همدان دستگیر می کنند و دو روز بعد اعلام می کنند که در زندان خودش را به دار زده. من وکیل ایشان بودم و به هیچ وجه مساله خودکشی در مورد ایشان صادق نیست. این یک صحنه سازی بود برای اینکه قتل وی را لاپوشانی کنند.»

عبادی افزود: « مجموعه این عوامل نشان می دهد که حکومت در سنوات مختلف قصد جان سیاسی را می کند. یعنی وقتی که یک زندانی سیاسی حاضر به تمکین و مصاحبه و اقرار دروغین نمی شود به انحا مختلف سعی می کننداو را بشکنند و یکی از این انحا آزار واذیت جسمی است که در برخی موارد منجر به فوت می شود چنانکه در مورد زنده یاد هدی صابر این اتفاق افتاد. آنچه در ایران اتفاق می افتد در حقیقت سیستماتیک است و یک سهل انگاری سهوی نیست و فقط توسط چند مامور دون پایه زندان اتفاق نمی افتد. زیرا اگر به وسیله چند مامور دون پایه زندان باید این اتفاق ها می افتاد حداقل بعد از اولین و دومین قتل دولت جمهوری اسلامی دستور رسیدگی می داد وخاطیان را تنبیه می کرد ولیکن دیدیم که هیچگاه کسی محکوم نشد. در اینجا به خاطر می آورم افرادی که در زندان کهریزک به دست جلادان رژیم کشته شدند. اینها نشان از یک حرکت سیستماتیک و منظم برای از بین بردن مخالفین سیاسی است.»

ولایت فقیه یا ولایت شیطان؟/ ولایت فقیه در عمل ثابت نمود که به حقیقت همان ولایت شیطان است!





image
استبداد ولایت فقیه، توسط آزادی‌خواهان در محاصره است. برای یورش و حمله نهایی و فتح آخرین خاکریز این حکومت شیطانی، تنها، هماهنگی نیروهای محاصره کننده لازم است. اصلاح‌طلبان اصیل برخیزید! که فرماندهی این نبرد سنگین و نهایی بر دوش شما قرار دارد و این نه یک انتخاب که یک مسوولیت تاریخی است. برخیزید و اشتباهات و جنایات دهه اول انقلاب را با قدرت محکوم کنید. محکومیت اشتباهات گذشته مشخصه یک اصلاح‌طلب اصیل و اولین قدم در اعتمادسازی است. اعتمادسازی آن چیزی است که هم‌رزمان جنبش آزادی‌خواهی از فرماندهان این نبرد سنگین انتظار دارند. شجاعانه اینچنین کنید و پس از آن مشاهده کنید که چگونه جوانه‌های آشتی ملی در راه سبز امید شکوفه می‌زند، چگونه جوی‌بارها دوباره به هم متصل می‌شوند و دریای خروشان ۲۵ خرداد ۸۸ دوباره و دوباره و دوباره تکرار می‌گردد.
این روزها در کشور خفقان مطلق حاکم است. هر حرکتی به شدت سرکوب می‌شود، هر اجتماعی به سرعت پراکنده می‌گردد، به دیش‌های ماهواره هجوم می‌آورند و صحبت از اینترنت ضد ملی می‌کنند که مبادا چهره کریه استبداد مذهبی ولایت فقیه بیش از پیش آشکار گردد. به بهانه خود ساخته بدحجابی، جو پلیسی و امنیتی در شهرها را تشدید می‌کنند. روزی نیست که خبر دستگیری و شکنجه رادمردی به گوش نرسد. بهترین فرزندان این ملت را در زندان‌ها به بند کشیده‌اند و وحوش و سگان ولایت را رها کرده‌اند. به حقوق مردم تجاوز می‌کنند، می‌زنند و می‌کشند و هیچ پاسخگویی نیست. در کنار همه اینها، بازار مجیز و خرافه به عنوان آخرین تیرهای ترکش در دفاع از عمارت پوسیده ولایت فقیه کماکان برقرار است. راستی اینان به کجا می‌روند؟

ولایت فقیه از فردای انقلاب ۵۷، بساط  دار و چوب و چماق را بر پا کرد. بر روی تظاهرات مسالمت آمیز در خرداد ۶۰ آتش گشود. بر علیه ریس جمهور منتخب مردم کودتا کرد. پس از فتح خرمشهر، کشور را وارد شش سال دیگر جنگ بیهوده نمود. فریاد جنگ جنگ تا پیروزی سر داد.  فریاد برآورد که جنگ برای ما نعمت بود! زندانیان در بند را در محاکمه‌های سه دقیقه‌ای به اعدام محکوم نمود و قتل عام هزاران زندانی سیاسی را در دستور کار قرار داد.  صدها فعال سیاسی را در خارج از کشور به شهادت رساند،  بر آمال و آرزوهای یک ملت در خرداد ۷۶ تیغ کشید، دانشگاه را در تیر ۷۸ با خاک یکسان نمود، دجال را بر این مردم مسلط ساخت و شور و شوق و اشتیاق یک ملت در خرداد ۸۸ را بار دیگر به عزا تبدیل نمود. صدها تن از فرزندان این ملت را به جرم طلب آزادی به خاک و خون کشید، بهترین فرزندان این میهن را به بند کشید، فقر و فحشا و دروغ را در کشور گسترش داد،  پای مهر و محبت را از کشور برید، به جنازه دزدی روی آورد! دختری را در مراسم خاک‌سپاری پدر به شهادت رساند و پیکر او را شبانه دفع نمود. فرزندان رشید ملت را اسیر کرد و ایشان را در اسارت به شهادت رساند. آیا ولایت فقیه به راستی امویان و عباسیان را رو سفید ننمود؟! همه و همه این کارها را ولایت فقیه بر سر این ملت وارد ساخت و هنوز برخی از رجل سیاسی ما  نفهمیده‌اند که مشکل اساسی این کشور از کجا آب می خورد؟

ولایت فقیه در عمل ثابت نمود که به حقیقت همان ولایت شیطان است! آری! در بهمن ۵۷ خود اهریمن، پای در این سرای گذاشت و پس از تثبیت پایه های حکومت خود در نهایت ولایت مطلقه فقیه یا همان ولایت شیطان را، در مهد دلیران تاسیس نمود و جای بسی تعجب است که چگونه آرام آرام ولایت شیطان در تار و پود علمای اسلام نفوذ کرد و ایشان را به سیاهی لشکری ساکت تبدیل نمود  که اکثراً و به جز تعداد انگشت شماری با سکوت خود، در جنایات روزافزون ولایت فقیه با او هم‌دست شدند.  

علمای اسلام! شما با سکوت خود، آبروی اسلام را برده اید، این دین رحمانی را به ملعبه ی تعدادی از خدا بی خبر تبدیل کرده اید که تحت لوای ولایت فقیه و بر اساس طبع شیطانیشان، هر از چند گاهی لباسی را که خود می پسندند بر تن آن می کنند. آن چیز را که از فراز منبرهایتان بر گوشهایمان هزاران بار فرو کردید در جلوی چشمهایمان اتفاق افتاد و دم از دم بر نیاوردید!

سکوت تعبیری دو پهلوست. علمای اسلام! بترسید از آن روزی که مردم سکوت شما را به معنای تایید ولایت شیطان تعبیر نمایند که از آن پس در فردای این سرزمین، انتقامی سخت در انتظار شماست.  این جو خفقان، دیر یا زود فروخواهد شکست و رو سیاهی به زغال خواهد ماند.   

و باز هم جای بسی تعجب است که هنوز عده‌ای، اصلاح‌طلب حکومتی، از اصلاح‌پذیری ولایت فقیه صحبت می‌کنند.عزیزانی که دم از اصلاح ولایت شیطان می‌زنید، نفس شیطان اصلاح‌ناپذیر است و در این مبارزه دو اردوگاه بیشتر نیست، اردوگاه شیطان و اردوگاه یزدان و تعدادی هنوز در انتخاب راه تردید می‌کنند. اگرچه گفته می‌شود که در سیاست بحث نبرد خیر و شر نیست  ولی ایمان بیاورید که دیگر سیاست نیست، جنگ تمام عیار و عریان است،  جنگ خیر و شر، جنگ یزدان و شیطان، جنگ دست‌های خالی و فریادهای الله اکبر با بتهای غرور و تکبر و فرعونیت.              

خفقان مطلق، امکان ادامه حیات ندارد، این آخرین خاکریز ولایت فقیه است، هم‌رزمان مبادا ناامید شوید! که به یاری ایزد پاک این آخرین خاکریز هم دیر یا زود سقوط خواهد نمود و خون شهیدان راه آزادی به ثمر خواهد نشست. ولایت فقیه هر چه می گذرد بیشتر و بیشتر در مرداب فرو می‌رود و هر چه می‌گذرد عده‌ای بیشتر از این لاشه‌ی رو به مرگ فاصله می‌گیرند.   

 ولایت فقیه هر چه در توان داشت اعم از اراذل و اوباش بسیجی و سپاهی و لباس شخصی و انتظامی و ضد شورش و نیروهای رنگارنگ را در ۲۲ و ۲۵ و ۲۶ خرداد ۹۰ به صحنه کشید. اسلحه شیطان ایجاد رعب است، به قدرت پوشالی شیطان ننگرید.  حضور ما اگر ادامه یابد، یقیناً این جو را خواهد شکست. ما یک‌بار دیگر نیز از شرایطی مشابه عبور کرده‌ایم. ۳۰ خرداد ۸۸ و فضای خفقان پس از آن را به یاد بیاورید و شش ماه بعد از آن عاشورای ۸۸ را در ذهنتان تداعی کنید! ما می‌دانیم چگونه از شرایط خفقان عبور کنیم، این مسیر را یکبار دیگر، قبلاً طی کرده‌ایم و آبدیده شده‌ایم. هم‌رزمان! مهم سر دادن شعار نیست، شعارها را بارها و بارها در ۲۵ بهمن ۸۹ و عاشورای ۸۸ سر داده‌ایم، شعار ما «مرگ بر اصل ولایت فقیه است» حتی اگر در سکوت آن را فریاد زنیم.

از اینکه اگر شعاری سر ندهیم جنبش آزادیخواهی‌مان توسط اصلاح‌طلبان حکومتی به سرقت رود، نهراسید. جنبشی که شعارهای آن بارها سر داده شده است، راه رفته را بازنخواهد گشت. اصلاح‌طلبان حکومتی مدت‌هاست در اذهان مردم این سرزمین جایی ندارند. آنها مهره‌های سوخته‌ای هستند که مدت‌هاست در بی‌خبری خود، به گورستان سپرده شده‌اند. اصلاح طلبان حکومتی که با ولایت شیطان بمانند، قطعاً با شیطان سرنوشتی مشابه خواهند داشت. جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران، دیگر دزدیدنی نیست. به این فکر کنید که اگر این جو خفقان بشکند، در ورای آن آزادی است. این آخرین خاک‌ریز در جبهه ولایت شیطان است و از این روست که با تمام قدرت از آن دفاع می‌کند! ولایت فقیه از ۲۲ بهمن ۸۸ در پشت این آخرین خاکریز به تله افتاده و سنگر گرفته است، سقوط این خاکریز نزدیک است و راه سبز امید می‌رود، تا شیطان را از سرزمین شیران دور کند و با آتش دوزخ هم‌نشین سازد. نا امید نشوید! استبداد ولایت فقیه توسط آزادی‌خواهان در محاصره است.

برای یورش و حمله نهایی و فتح آخرین خاکریز این حکومت شیطانی، تنها هماهنگی نیروهای محاصره کننده لازم است. اصلاح طلبان اصیل برخیزید! که فرماندهی این نبرد سنگین و نهایی بر دوش شما قرار دارد و این نه یک انتخاب که یک مسوولیت تاریخی است، برخیزید و اشتباهات و جنایات دهه اول انقلاب را با قدرت محکوم کنید! که اگر موسوی و کروبی امروز آزاد بودند دیگر با این همه جنایت سکوت نمی‌کردند و بدون تعارف، شجاعانه چنین می‌کردند. حکومت ریا فرصت نداد تا آن دو آزادمرد چنین کنند ولی پیام آخرشان با فراخوان به تظاهرات ۲۵ بهمن و آن هم پس از یکسال عربده کشی ارباب قدرت، مگر چیزی غیر از این بود؟! ایشان مهر پایانی بر اصلاح‌طلبی حکومتی زدند و به سیاهچال افتادند، فرمان اتحاد فراگیر را صادر کردند و پرچم مبارزه با هیولای ولایت را به ما واگذار کردند و تا به امروز به مانند کوه، استوار ایستاده‌اند.

محکومیت اشتباهات گذشته مشخصه یک اصلاح‌طلب اصیل و اولین قدم در اعتماد سازی است! اعتماد‌سازی آن چیزی است که هم‌رزمان جنبش آزادی‌خواهی از فرماندهان این نبرد سنگین انتظار دارند. همان‌گونه که موسوی و کروبی با پایداری‌شان بر آرمان آزادی چنین کردند، شما نیز شجاعانه اینچنین کنید و پس از آن مشاهده کنید که چگونه جوانه‌های آشتی ملی در راه سبز امید شکوفه می‌زند، چگونه جویبارها دوباره به هم متصل می‌شوند و دریای خروشان ۲۵ خرداد ۸۸ دوباره و دوباره و دوباره تکرار می‌گردد.