به كدامين گناه !
علت مرگ بعداً معلوم ميشود!
واي بر سنگ دلان.
جمله ” علت مرگ بعداً معلوم ميشود” مربوط به جواز دفن حسين اميني ارمكي است كه در روز 19 اسفند بطور ناگهاني جانباخت! و در 20 اسفند با عجله و دستپاچگي كامل وي را از
بهشت زهرا به آرامگاهي در زادگاه پدري اش در دهستان ارمك( مشهد اردهال كاشان) منتقل كرده و دفن نمودند.اين برگه رسمي،براي صدور و اجراي قوانين مربوط به دفن اجساد انسانهاست، كه مانعي براي دفن در قبرستانها وجود نداشته باشد.
حسين،برادر جوانتر اكبر اميني ارمكي است كه روز 25 بهمن با در دست داشتن عكس شهداي اين مردم،در بالاي جراتقال رفت و خروش آزادي خواهي سر داد وبا صداي اعتراض بر عليه استبداد شوريد و بدين صورت خواست كه يكي صداي اين مردم و جوانان را بشنود.
حسين جواني پرشورو معتقد به آزادي انسان بود. اطرافيان و دوستان حسين معتقدند كه وي قرباني كين توزي جانيان گشت و آدمكشان حرفه اي از اين طريق خواستند كه از اكبر و خانواده اش تقاص پس بگيرند.
در كجاي اين جهان و در قوانين كدام كشور عضو ملل متحد،جواز دفن جواني را به اين سرعت و بعد از يك روز از اين فقدان، صادر ميكنند،بدون اينكه علت مرگ آن را قيد كنند و بي مهابا نيز در جواز براي اينكه هيچ گير و پيچ باصطلاح قانوني براي حل و فصل اين دفن سريع و بي سر و صدا پيش نيايد،در رابطه با علت مرگ جمله ”بعداً معلوم ميشود” را مينويسند!
البته ناگفته و نانوشته پيداست كه دست قساوت چگونه در انتقامجويي هيچ حريم و حرمت انساني نميشناسد و براي بقاء يك مشي استبدادي خون بهترين فرزندان اين مرز و بوم به زمين ريخته ميشود و با هر عنوان و مستمسكي ميخواهند كه اين آب رفته را به جوي باز گردانند كه البته كور خوانده اند.
در نظامي كه مأمورانش خود ميكشند،خود تشييع ميكنند و خود مجلس ترحيم راه مياندازند،اين قبيل اعمال پليد نيز شناخته شده و براي مردم ما هيچ شكي باقي نميگذارد كه بايستي براي آزادي بهاء پرداخت و مصمم تر بود،چون دشمنان اين مردم براي سركوبي آنان مصمم هستند.
در حاكميتي كه بدون هيچ تناقضي اتوبوس روشنفكران و نويسندگانش را به دره سرازير ميكنند،دختران بيگناهش را ميربايند و بعد از هزار بلا و مصيبت پيكرشان را سوزانده و نيست و نابود ميكنند و يا اعلام ميكنند كه او خودكشي كرده است!
و در حاكميتي كه زندانيان بيگناهش را زجر كش كرده و در مقابل ضجه هاي درد آلود بيمار سرطاني به او ميگويند كه مريض نيستي و تمارض ميكني! و يا رودروي زندانيان وقربانيان همين نظام بي مهابا در زندانهاي عمومي رگبار مسلسل ميگشايند و جنايت جمعي انجام ميدهند و صدايش را هم درنياورده و به روي نامبارك نمياورند! معلوم است كه با افراد خانواده جوانان شجاع و غيرتمندي كه تن به ذلت و خواري نميدهند چه ها كه نميكنند.
پس واي بر سنگ دلان تباهكار! كه در پليدي ، رذالت و شقاوت،هيچ مرزي را به رسميت نميشناسند.
اين اسناد البته در تاريخ مبارزات انساني و حقوق بشري و دادخواهي يك ملت باقي خواهد ماند و روي سياه ظالمان را سياهتر نمايان خواهد نمود.هيچ نيازي به توضيح نيست.
اسناد كه از طرق دوستان اين كانون وحاميان جوانان اين سرزمين بدست ما رسيده است،به ضميمه ميباشد.خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل!
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها -فروردين 90
علت مرگ بعداً معلوم ميشود!
واي بر سنگ دلان.
جمله ” علت مرگ بعداً معلوم ميشود” مربوط به جواز دفن حسين اميني ارمكي است كه در روز 19 اسفند بطور ناگهاني جانباخت! و در 20 اسفند با عجله و دستپاچگي كامل وي را از
بهشت زهرا به آرامگاهي در زادگاه پدري اش در دهستان ارمك( مشهد اردهال كاشان) منتقل كرده و دفن نمودند.اين برگه رسمي،براي صدور و اجراي قوانين مربوط به دفن اجساد انسانهاست، كه مانعي براي دفن در قبرستانها وجود نداشته باشد.
حسين،برادر جوانتر اكبر اميني ارمكي است كه روز 25 بهمن با در دست داشتن عكس شهداي اين مردم،در بالاي جراتقال رفت و خروش آزادي خواهي سر داد وبا صداي اعتراض بر عليه استبداد شوريد و بدين صورت خواست كه يكي صداي اين مردم و جوانان را بشنود.
حسين جواني پرشورو معتقد به آزادي انسان بود. اطرافيان و دوستان حسين معتقدند كه وي قرباني كين توزي جانيان گشت و آدمكشان حرفه اي از اين طريق خواستند كه از اكبر و خانواده اش تقاص پس بگيرند.
در كجاي اين جهان و در قوانين كدام كشور عضو ملل متحد،جواز دفن جواني را به اين سرعت و بعد از يك روز از اين فقدان، صادر ميكنند،بدون اينكه علت مرگ آن را قيد كنند و بي مهابا نيز در جواز براي اينكه هيچ گير و پيچ باصطلاح قانوني براي حل و فصل اين دفن سريع و بي سر و صدا پيش نيايد،در رابطه با علت مرگ جمله ”بعداً معلوم ميشود” را مينويسند!
البته ناگفته و نانوشته پيداست كه دست قساوت چگونه در انتقامجويي هيچ حريم و حرمت انساني نميشناسد و براي بقاء يك مشي استبدادي خون بهترين فرزندان اين مرز و بوم به زمين ريخته ميشود و با هر عنوان و مستمسكي ميخواهند كه اين آب رفته را به جوي باز گردانند كه البته كور خوانده اند.
در نظامي كه مأمورانش خود ميكشند،خود تشييع ميكنند و خود مجلس ترحيم راه مياندازند،اين قبيل اعمال پليد نيز شناخته شده و براي مردم ما هيچ شكي باقي نميگذارد كه بايستي براي آزادي بهاء پرداخت و مصمم تر بود،چون دشمنان اين مردم براي سركوبي آنان مصمم هستند.
در حاكميتي كه بدون هيچ تناقضي اتوبوس روشنفكران و نويسندگانش را به دره سرازير ميكنند،دختران بيگناهش را ميربايند و بعد از هزار بلا و مصيبت پيكرشان را سوزانده و نيست و نابود ميكنند و يا اعلام ميكنند كه او خودكشي كرده است!
و در حاكميتي كه زندانيان بيگناهش را زجر كش كرده و در مقابل ضجه هاي درد آلود بيمار سرطاني به او ميگويند كه مريض نيستي و تمارض ميكني! و يا رودروي زندانيان وقربانيان همين نظام بي مهابا در زندانهاي عمومي رگبار مسلسل ميگشايند و جنايت جمعي انجام ميدهند و صدايش را هم درنياورده و به روي نامبارك نمياورند! معلوم است كه با افراد خانواده جوانان شجاع و غيرتمندي كه تن به ذلت و خواري نميدهند چه ها كه نميكنند.
پس واي بر سنگ دلان تباهكار! كه در پليدي ، رذالت و شقاوت،هيچ مرزي را به رسميت نميشناسند.
اين اسناد البته در تاريخ مبارزات انساني و حقوق بشري و دادخواهي يك ملت باقي خواهد ماند و روي سياه ظالمان را سياهتر نمايان خواهد نمود.هيچ نيازي به توضيح نيست.
اسناد كه از طرق دوستان اين كانون وحاميان جوانان اين سرزمين بدست ما رسيده است،به ضميمه ميباشد.خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل!
كانون حمايت از خانواده هاي جانباختگان و بازداشتي ها -فروردين 90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر